خانه » الگوهای مقاومت تاریخی و پارادایم مقاومت متعادل

اشکان شاه‌محمدی|آبان ۱۴۰۴

الگوهای مقاومت تاریخی و پارادایم مقاومت متعادل

مصاحبه در رابطه با مقاله ارائه شده به همایش ملی ما و غرب

اشکان شاه محمدی

مجری: ضمن تشکر از شما، مقاله شما به دنبال یافتن یک پیشینه تاریخی برای مقاومت انقلاب اسلامی بود تا آن را از «تنهایی تاریخی» خارج کند . دقیقاً چه امواجی از مقاومت را برای این مقایسه انتخاب کردید؟
شاه‌محمدی: ما دو جریان اصلی را بررسی کردیم: یکی رمانتیسیسم در اروپا و دیگری احیاگری اسلامی یا جریانات اسلام‌گرای جهان اسلام . بررسی این الگوها اهمیت دارد، چون این جریانات، با وجود تفاوت در بستر فرهنگی، در مواجهه با یک دشمن واحد (اروپای غربی) گاه به نتایج واحدی رسیدند که احتمال دچار شدن نیروهای انقلاب به آن فهم وجود دارد.

مجری: شما اشاره کردید که مسئله اصلی آن‌ها فهم از سیاست و هویت بود. مسیری که رمانتیسیسم در آلمان و لهستان طی کرد، چه تفاوت‌هایی داشت و به چه نتایجی رسید؟
شاه‌محمدی: در آلمان، که در نیمه اول قرن نوزدهم دولت نداشت ، اندیشه رمانتیک به سمت ایجاد بسیج اجتماعی و دولت با استفاده از قدرت قاهره رفت و در نهایت به «رمانتیسیسم فولادی» وزیر تبلیغات هیتلر تبدیل شد . آن‌ها هویت را امری می‌دانستند که با قدرت قاهره و اراده ایجاد می‌شود . در مقابل، در لهستان به دلیل سرکوب و کشتارهای بزرگ، رمانتیسیسم شکل گرفته به توجیه شکست و تقدیس شکست انجامید و به یک جریان فرهنگی فرار کرده از سیاست رسید.

مجری: این افراط و تفریط در جهان اسلام چطور بازتاب یافت؟
شاه‌محمدی: در جهان اسلام، پس از حذف خلافت عثمانی، واکنش‌ها بر محور اشکال هویتی متمرکز شد و احیای یک دوره تاریخی بزرگ و عصر طلایی (مانند دوره خلافتی) اولین و صحیح‌ترین گزینه به نظر رسید . این تأکید بر احیا (یعنی چیزی قرار نیست تولید شود، فقط باید سراغ گذشته رفت) ، در نهایت به دو مسیر مشابه اروپایی‌ها رسید:
1. افراط در سیاست: منجر به سلفیت و تحجر شد که نتوانست خود را با تحول سریع جهان تطبیق دهد .
2. تفریط (سازش): منجر به اسلام‌های سازشگری یا «اسلام‌های رحمانی» شد که از مبانی سیاسی دور می‌شوند.

مجری: پس راه عبور از این افراط‌ها و تفریط‌ها در اندیشه رهبران انقلاب چیست؟
شاه‌محمدی: عبور از این دو مدل، نیازمند فهم خاصی از هویت است . در تفکر رهبران ما، هویت به‌جای احیای صرف یک گذشته آرمانی (چه باستانی و چه صدر اسلام)، خود را در قالب «تمدن نوین اسلامی» نشان می‌دهد . این یک ساخت جدید و نظم‌دهی جدید به مفاهیم گذشته است . در حوزه سیاست نیز، توجه به دولت و اقتضائات دولت داشتن، ما را از افتادن به ورطه بسیج رمانتیک مردمی بدون ملاحظه قدرت، دور نگه می‌دارد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چاپ مطلب