کتاب تحلیل هویت علم دینی و علم مدرن | تهیه کتاب
مولف: محمدرضا خاکی قراملکی
مسألهای که پژوهش حاضر دنبال میکند، تحلیل بنیادین از «هویت علم مدرن و علم دینی» میباشد. در این راستا نیز به دنبال اثبات جهتدارى علوم بوده و بر ضرورت تولید علم دینى بر بنیان آموزههاى وحیانى تأکید میکند.
در این جستار، براى بدست آوردن این نتیجه که علم مدرن یک علم جهتدار و سکولاریستی است و طبعاً نمیتوان با تمسک به آن به اهداف و رسالت دین نائل شد و نیز برای حصول به این نتیجه که دین برای تحقق رسالت و مهندسی اجتماعی خود، نیازمند تولید علم دینی است، لازم است ابتدا ماهیّت علم مدرن، که در گفتمان علمی حاکم بر فضای علمی جامعه، محور پویایی و تکامل علمی محسوب میگردد، مورد بازبینی و تحلیل قرار گیرد. یعنی ابتدا، تبارشناسی علم مدرن را مورد بحث قرار میدهیم.
به همین روی ابتدا توصیف علم مدرن را با توجه به خاستگاه تاریخی آن در سه مقطع تاریخى زیر مورد تحلیل و ارزیابی قرار میدهیم:
(۱) انقلاب علمى
(۲) پوزیتیویسم
(۳) پساپوزیتیویسم
درعصر انقلاب علمى، یعنی قرن هفدهم، ما شاهد مهمترین رویداد و تحوّل تاریخ بشری میباشیم؛ زیرا در آن، سه تحوّل اساسی، یعنی «موضوع علم مدرن»، «روش علم مدرن» و «کارآمدى علم مدرن» تغییر بنیادین یافته و در جهت «تصرّف عالَم» به کار گرفته شد. به همین سبب نیز علم مدرن در نقطۀ «ثقل مدرنیته» جاى گرفته و از یک جایگاه محورى برخوردار است. بعد از این مرحله، خاستگاه اجتماعی علم جدید و زمینهها و بسترهای اجتماعی و فرهنگی، و نیز بسترهای روانی و دینی و ساخت اجتماعی آن عصر، را که باعث شکلگیرى علم مدرن شده، مورد بحث قرار میدهیم، با وجود چنین بسترها و زمینهها در ظهور علم مدرن، شک و تردید، نسبت به تلقی و «ذهنیّت جهانی بودن» و غیر ایدئولوژیک بودن علم مدرن پیدا میشود.
بعد از این مرحله، به پایگاه نظری علم، یعنی مبانى انسانشناختى، معرفتشناختى و هستیشناختى علم جدید توجه شده است که «عقل خودبنیاد» و «تجربهگرایى» را منبع اساسى معرفت قرار میدهد. بر این اساس در هستىشناختى یک تبیین مادیگرایانه ارائه میکند و در انسانشناسی نیز بر اومانیسم مبتنی است.
طبعاً با توجه به خاستگاه و مبانی فوق، علم مدرن ویژگیها و شاخصههای خاصی به خود میگیرد که نسبت علم جدید از علم سنتى را از اساس و بنیاد، منقطع میکند. از جمله میتوان گفت علم مدرن دارای یک رویکرد طبیعتگرایانه و تخصصمحور است و نیز «علل فاعلی» را جایگزین «نگاه غایتانگارانه» میکند. به همین رو در برخورد با طبیعت آن را به یک «ابژه» میکاهد. از سوی دیگر چنین علمی کاربردی بوده و با تکنولوژی آمیخته است. طبعاً چنین ویژگیهایی استیلاطلبی و انحصارگرایی علم مدرن دامن میزند.
در مرحله بعد، با توجه به این ویژگیهای مورد بحث، بحرانها و چالشهای درونساختاری (عقلانیت علم مدرن و…) و برونساختاری (پیامدهاى فرهنگى، دینى، اجتماعى و زیست محیطى) ناشی از علوم مدرن را بیان میکنیم. با این بیان به اذعان بسیاری از اهل نظر، امیدواری و تکیه بر علم مدرن برای خروج بشر از این بحرانها به یأس تبدیل میگردد. به این ترتیب شک و تردید به درون و ساختار علم راه مییابد.
با این تبیین، هویت علم مدرن، یک «هویت سکولار و مادى» به شمار میرود. با اخذ این نتیجه، در مرحلۀ بعد به بیان مناسبات میان «علم مدرن و دین»؛ یعنی «تعارضانگارى»، «تمایزانگارى»، «تعاملانگارى»، «وحدتانگاری» و نقد آنها میپردازیم و در نهایت به این نتیجه میرسیم که دین با علم مدرن نمیتواند تعامل، همسویی و وحدت داشته باشد. اما این به معناى ضدیت دین با اصل علم نیست؛ بلکه حقیقت دین و آموزههای آن، با توجه به مبانی، قلمرو و اهداف اجتماعی و سیاسی و تمدّنی آن، مقتضى علم متناسب با خود میباشد. هرچند در وضعیت گذار، نوع رویکرد ما به علوم و تکنولوژی جدید، لزوماً سلبی مطلق نمیباشد، بلکه به اخذ و اقتباس مشروط به نیازهای بومی و ارزشی و آن هم به شکل مدلمند تاکید میورزد. یعنی باید مدل و الگوی لازم در این امر، طراحی و تولید شود تا به تدریج از وابستگی عمیق، رهایی یافته و برای یک جهش بزرگ علمی و تمدّنی آماده شد.
پس از پرداختن به این مباحث، زمینه برای طرح هویت علم دینى فراهم میگردد. در این بخش نیز ابتدا چیستى و هویت علم دینى را با توجه به خاستگاه علم دینى، مبانی انسانشناختی، معرفتشناختی، هستیشناختی و نیز انواع رویکردهایی که در تحلیل علم دینی صورت گرفته، مورد بحث قرار میدهیم، که در آن به چند نظریه عمده توجه ویژهای شده است که در جامعه علمی انعکاس زیادی یافته و در گفتمان حوزه و دانشگاه بیش از سایر نظریهها مورد بحث و نظر قرار گرفته است که البته نبایستی به معنای بیاهمیتی سایر نظریهها و رویکردها قلمداد کرد.
پس از نقد و بررسی اجمالى رویکردهاى فوق و ناکافى بودن آنها در تولید علم دینى، «نظریه تولید فلسفه روش و روشهای مضاف» را در تولید علم دینى مورد توجه قرار داد و آن را در طرح نهضت نرمافزارى و تحقق مهندسی اجتماعی جدیتر از دیگر نظریهها تلقى میکند.