مقدمه
اصول «نظام محاسباتی» حاکم بر فرآیند تولد و تکامل جبههی مقاومت، در شیوه ی پاسخگویی به حمله به کنسولگری کشورمان در دمشق، انعکاس روشنی داشت. از این آوردگاه میتوان برای آشکارسازی «منطق مقاومت» بهره گرفت و راستای فاعلیّت این دستگاه محاسباتی در شکلدادن به نظم جدید جهانی را گمانهزنی کرد. «ایستادن در نقطههای غیرقابلانکار قدرتآفرین»، «تغییرِ منطقِ موازنهی تکنولوژیهای هراسآفرین» و «بهرهگیری از قدرت بهت خبری»، سه مولفهی برجستهای هستند که بهعنوان انعکاس این نظام محاسباتی در عملیات وعدهی صادق قابل تاملاند.
الف. ایستادن در نقطههای غیرقابلانکارِ قدرتآفرین
منطق هزینه و فایدهی عملیات وعدهی صادق (بهعنوان یک کنش نظامی) از «نظام محاسباتیِ» دیرپاتر و موسعتری بهره گرفته بود. این منطق آشکارکنندهی «روشِ» گزینش و انتخابِ نقطههایی برای حضور موثر و تعیینکنندهی جبههی مقاومت در منطقهی غرب آسیا بود؛ حضوری که هرگونه عکسالعمل نسبت به آن، زایندهی قدرت انکارناپذیر برای این جبهه باشد. ایجاد ناامنی غیرقابلبازگشت در مناطق امن ژئوپلیتیک استعمار و برافراشتن پرچم مقاومت در آنجا، از مهمترین مشخصههای این نقطهیابی است.
فنیقیه و سواحل کنعان، زادگاه استعمار باستان است. نخستین کشتیهای ماجراجوی استعمار، قریب به سه هزاره قبل، از سواحل این منطقه به راه افتادند و با لنگرانداختن در سواحل شمالی و جنوبی مدیترانه، نخستین جوامع استعماری -مثل کارتاژ- را تاسیس کردند. تجربهی جدیدتر استعمار، در پنج دهه قبل، از زمانی آغاز گردید که بیرق اسلامِ اموی در آندلس پایین کشیده شد؛ در این وضعیت جدید، از ماترک این تمدن، کشتیهای استعماری از سواحل ایبریا (اسپانیا و پرتغال)، اینبار به مقصد جنوب آسیا به راه افتادند و سنگ بنای تجارت اقیانوسپایه را بر زمین نهادند. این طرح چپاولگرانه در دورهی متاخر با حفر کانال سوئز تکمیل شد و نسخهی جدیدی پیریزی گردید که ماحصل آن، اختلال در تجارت زمینی جهان شرق و محاصرهی اقتصادی مناطق مسلماننشین بود. این طرح تا به امروز پیش رفته و رژیم صهیونیستی، نگهبان آن بوده است. تبدیل مأمن استعمار به مکمن جبههی مقاومت، با حضور موثر در گلوگاههای حیاتی نظام سلطه، یک راهبرد کلان در تاریخ این جبهه میباشد؛ چراکه تغییر ژئوپلیتیک استعمار، یکی از الزامات اساسی برانداختن این رویکرد غیرانسانی است.
با تکیه بر این اصل محاسباتی، جمهوری اسلامی ایران نهتنها هیچگاه حضور مستشاری خود در شامات و فلسطین را انکار نکرده است، بلکه حضرت آیتالله خامنهای در دههی گذشته به آمادگی جمهوری اسلامی برای تجهیز کرانهی باختری نیز آشکارا تصریح فرمودهاند.(۱) حضورِ تعیینکنندهی مقاومت در متن «کانونهای جغرافیاییِ مظلومیتِ آشکار» و کنشهای موثر در جهتِ «تغییرِ قطعیِ معادلاتِ قدرت» در آن نقاط، بیشک تابع یک «روشِ» محاسبهشده برای مواجههی دقیق و «سنجیده» با نظام سلطهی جهانی است. طبعا این منطق، مهمتر و رکینتر از اقدام میدانی است؛ چراکه همواره قدرت زایش و امکان تکرار در بطن آن نهفته است.
حمله به مرکزی که مستشاران جمهوری اسلامی ایران در آنجا حضور داشتند، به گمان فروکاستن و مهارکردن استقامت مثالزدنی مردم مظلوم غزه، اقدامی بود که این رژیم، خواه از این اقدام غیرحقوقی چشمپوشی میکرد و خواه این رفتار غیرانسانی را مرتکب میشد، نتیجهی آن چیزی جز «واضحترشدن چهرهی ددمنشانهی رژیم» و مآلا «افزونترگشتن قدرت جبههی مقاومت» نبود. زیرا تداوم کمکهای مستشاری، بهنحوی به زوال این رژیم را تسریع میکرد؛ حمله به این کانون و پاسخ پشیمانکنندهی ایران نیز اینک بهنحو دیگری زوال وکیل استعمار در غرب آسیا را شتاب بخشیده است. ارتقای راهبرد جبهه و گسترش نفرت جهانی نسبت به صهیونیزم را نیز باید به وضعیت پیشین اضافه کرد.
با وجود این منطقِ محاسبهی زیان و فایده، امکان تکرار چنین حضورهایی هر لحظه وجود دارد. با این منطق، نظام محاسباتی حاکم بر تعامل میدان و دیپلماسی در جبههی مقاومت نیز قابل تشخیص و پیشبینی است.
ب. تغییرِ منطقِ موازنهی تکنولوژیهای هراسآفرین
انقلاب صنعتی، شمشیر دولبهی مدرنیته برای معماری و ساخت جهان مدرن بوده است. از همان ابتدا که با اختراع موتور بخار، صنعت در خدمت استعمار و بهسلطهدرآوردن ملتهای اقصی نقاط جهان قرار گرفت، پس از جنگ جهانی دوم و رونمایی از قدرت هستهای، تکنولوژیهای هراسآفرین نیز به استخدام هژمونی نظام سلطه درآمدند. تغییر و تحول در «معادلهی رعب» حاکم بر نظام بینالملل، که از این تکنولوژیهای مرزِ دانشی تغذیه میکنند، بخش مهمی از نظام محاسباتی جبههی مقاومت برای پنجهدرانداختن با نظام سلطه است. عملیات وعدهی صادق، سومین اقدام عینی و عملی نظام جمهوری اسلامی ایران علیه کشورهایی بود که مجهز به بمب اتمی هستند. این اقدام را جز با تکیه بر منطق محاسباتی جبههی مقاومت نمیتوان تفسیر کرد.
در ادبیات روابط بینالملل و مطالعات امنیت، از «بمب اتم» بهعنوان «سلاحی برای استفادهنشدن» یاد میکنند. بسیاری از کارشناسان این حوزه معتقدند که برای تامین بازدارندگی، کشورهای در معرض تهدید باید به این سلاح راهبردی مجهز شوند. نکتهای که غالبا در این میان مغفول میماند، این است که تجهیزشدن به سلاحِ مذکور، بهمعنای تبعیت از منطقِ قدرتِ نظامِ سلطه و بهرسمیتشناختن آن است. آنچه امکان شکلگیری هندسهی جدیدی از نظم در محیط بینالملل را نوید میدهد، ظهور منطقی نو برای تامینِ موازنهی صلح-تهدید است. تغییر در «روش» حاکم بر موازنهی تکنولوژیهای نظامی و اصول مسلّم دیپلماسی و امنیت، یکی از نشانههای امکان ترسیم هندسهی جدید نظام بینالملل است. اینکه بازیگری بتواند بدون افتادن در الزاماتِ منطقِ رایجِ بازدارندگی، از تکنولوژی، ابزار و مولفههای دیگری برای این مراد بهره بگیرد، نشانهی صدق این سخن است که «خطّ اساسی سوّم و یکی از خطوط اصلی نظم جدید، گسترش منطق مقاومت خواهد بود. فکر مقاومت و جبههی مقاومت در مقابل زورگویی گسترش خواهد یافت که مبتکرش جمهوری اسلامی است». (۲)
ظهور این قدرتِ متکی به تکنولوژیهای نظامی از آستین سازمان رزم جمهوری اسلامی ایران، تصور قدرت منطقهای و جهانیِ ایرانِ پساترکمنچای را در انظار مردم ایران و جهان بهنحو اغماضناپذیری تغییر خواهد داد. فراموش نکنیم که ما همان کشوری بودیم که مدرنیته را در وسط جنگ با روسها و در بهت ناشی از عدم توازن تکنولوژی نظامی شناختیم؛ تکنولوژی نظامی همیشه برای ما نشانهی عقبماندگی بود. اما اینک، ایران، تنها کشوری در جهان است که با تکنولوژی نظامی خاص خودش، به تهدیدات و تجاوزات برخاسته از سه کشور هستهای، با تکنولوژی ناهمتراز و ضمن رعایت اصول اخلاقی و انسانی در متن جنگ، پاسخ بازدارنده داده است. طبعا منطق این تغییر، مهمتر از مصادیق آن است؛ این منطق میتواند در نمودها و عرصههای دیگر نیز تکرار شود؛ شیوهی انسانیتری برای تقسیمبندی قدرت در جهان و برقراری موازنهی رعب، با این تجربهها امکان پیدا میکند.
ج. بهرهگیری از قدرت بُهت خبری
پیشبینی نویسنده از نحوهی عکسالعمل جمهوری اسلامی نسبت به حمله به کنسولگری کشورمان در سوریه -با توجه به تصوّر اجمالیاش از نظام محاسباتی مورد بحث- این بود که پاسخ ایران در «روزِ روشن» انجام خواهد شد. استدلالم این بود که این «منطق نو» باید بر همگان «عیان» بوده و «روا» پنداشته شود. آنچه این گمان را تقویت میکرد، انجام عملیات طوفانالاقصی در لحظهی فجر صادق بود. با این پیشفرض احتمال میرفت که عملیات وعدهی صادق در لحظهی عصر و و آغاز زوال آفتاب صورت بگیرد. اما آنچه در عمل رخ داد، آغاز این عملیات در ساعات منتهی به بامداد بود. اگرچه پیشبینی نویسنده اشتباه بود، اما در منطقِ توجیهگر آن نقصی وجود نداشت و در اصول آن تغییری رخ نداد؛ زیرا ماجرا و نحوهی بازنمایی خبری آن بهنحوی پیش رفت که گویا پاسخ ایران در «صبح روشن» انجام گرفته است. کلّ عملیات، از لحظهی پرتاب تا اصابت -که چندین ساعت بهطول انجامید- با گزارشهای زنده و لحظهبهلحظهی شبکههای خبری ایران و تحلیلهای پیوستیِ کارشناسان پوشش داده شد.
با توجه به شواهد و قرائن، بهنظر میرسد که مهندسان خبری این اقدام نظامی، «مخاطبان بیدارِ قارهی امریکا» را نخستین هدف خود قرار داده بود. کلّ عملیات وعدهی صادق از لحظههای آغازیناش، برخلاف اصل غافلگیری و پنهانکاری نظامی، با پوشش خبری لحظهبهلحظهی شبکههای خبر همراه بود. ساکنان قارهی امریکا در حالی روز تازهی خود را آغاز میکردند که گزارش زندهی پرتاب پهبادها و موشکها از خاک ایران بهسوی رژیم اشغالگر صهیونیستی، نخستین خبرِ پیش روی ایشان بود و بهشکل زنده بازتاب داده میشد. حتی ردّ پای ایجاد «تعلیق» و «بهت» نسبت به ابعاد واقعه نیز در نحوهی خبر رسانی لحاظ شده بود؛ چراکه اصول دستور زبان فارسی با زمانِ فعلِ «اصابت» در نخستین بیانیهی رسمی نیروهای مسلح با یکدیگر همخوانی نداشت.
نکتهی آخر و تذکر
نخستین طلیعهی عملیات وعدهی صادق، فرازهایی از خطبهی آیتالله خامنهای در عید سعید فطر بود. تذکر معظمله و تاکید ایشان بر مسالهی «وحدت» نیز در چارچوب این منطق و الگوی دستگاه محاسباتی مورد قابل بحث است. بنابر منطق حاکم بر نظام محاسباتیای که به گمانهزنی نسبت به برخی از ابعاد آن پرداختیم، نقطهی آسیبپذیر جمهوری اسلامی ایران و جبههی مقاومت، به مقولهی «وحدت درونی»اش برمیگردد. همهی دستاوردهای این اقدام حیرتآور میتواند تحتالشعاع اختلافاتی قرار بگیرد که ظرفیت اختلال در «وحدت ملی» و «وحدت راهبردی جبههی مقاومت» را داشته باشند. این تذکر در «پرده» گفته شد؛ «راستان» اشارت آن را میتوانند بهدرستی دریابند.
پینوشت
[۱]. https://farsi.khamenei.ir/others-special?id=۲۸۲۹۹.
[۲]. https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=۵۱۲۵۹.