چکیده | مشاهده مقاله
آیتاللّه رشاد ازجمله نظریهپردازان علم دینی با نگاه حداکثری به تحول و تکامل علم دینی، نظریه خود را در ضمن نگاه انتقادی به ظرفیت هندسه معرفت دینی و علوم سکولار ارائه میدهد. ایشان پس از تصویری که از فلسفه معرفت دینی، منطق فهم دینی و قلمرو معرفت دینی در «نظریه ابتناء» ارائه میکند، با ابداع «نظریه تناسق»، تلقی جدیدی از فلسفه علم دینی و علم دینی ارائه میکند. در نظریه ابتناء با تأکید بر نگاه فرآیندی و برآیندی به تکوّن و تطور معرفت و مواجهه روشمند به دین با توسعه منابع و اضلاع معرفت دینی، گزارههای علمی و تربیتی را نیز در ذیل هندسه معرفت دینی تعریف میکند تا محمل دروندینی برای تولید علوم طبیعی و انسانی ایجاد شود. در نظریه تناسق، عناصر «ماهیتساز» علم بر عناصر «هویتساز» حاکم گشته و معیار «علمیت»، «اسلامیت» را در علم دینی موجّه میکند.
پژوهش حاضر با مطالعات و تحقیقات کتابخانه ای، با روش تحلیلی و انتقادی، هردو بخش نظریه را مورد انتقاد قرار میدهد. پرسش اصلی این است که اگر موضوع مشترک «فلسفه معرفت دینی» و «فلسفه علم دینی»، تحلیل فرآیند فهم باشد، ملاک دینیبودن فهم، به یک امر مشترک بازمیگردد؟ اگر علمیت نظریه به «تناسق» مؤلفههای رکنی بازگردد، «دینیبودن» یک نظریه را نیز میتواند تأمین کند؟ یا ملاک اسلامیت به امر دیگری بازمیگردد؟ اگر هریک از دو نظریه ابتناء و تناسق، یکی به تولید «معرفت دینی» و دیگری به«معرفت علمی» معطوف شود، هماهنگی ٱنها بدون یک فلسفه معرفت و روش عام معرفت چگونه ممکن خواهد شد؟
کلیدواژهها: فلسفه معرفت دینی، فلسفه علم دینی، منطق فهم دین، ماهیت علم دینی، هویت علم دینی








