… بعد اینها [انجمن ضد بهائیت، بین ۴۱ تا ۴۴] آمدند و خیلی مبسوط شرح دادند کارشان را. ما جذب کار اینها و تشکیلات اینها نشدیم. آن وقت من غرق در شخصیت پدرم بودم؛ گفتم چرا پدر ما [وقتی زنده بود و] مسئله بهاییت، قادیانی، وهابیت و… را مطرح میکردند، ایشان میگفت من حال برخورد با اینها را ندارم؟! کارهای دیگری دارم و وقت برخورد با اینها را ندارم؟! و فقط مسئله بهاییت را از موضع اینکه دولت نباید علیه مذهب قراردادی را امضاء بکند، برخورد میکرد[نه بیشتر!]. لذا به انجمن پیشنهاد دادم که شما باید «نظام اجتماعی» را بشناسید، آن وقت زیر نظر یک مرجع، یک حزب نیرومند درست کنید که دولت وقت را تسلیم خودتان کنید؛ آن وقت دیگر بهاییت کاری ازش نمیآید [لذا این روش مبارزه شما غلط است].
در مقابل اینها مدام اسم بهائیهای درون دستگاه شاه را قطار میکردند. من هم میگفتم که اما شاه [دولت را ] به سمت بهاییت شدن اداره نمیکنند [بلکه به سمت غربی شدن اداره میکند].
… حال بگذریم! اینها [انجمن حجتیه] آدمهای به نظر خود بنده با پشت کار از نظر مذهبی و ساده، در نظر من بودند. اما اینکه میگفتند اینها خیلی تشکیلات دارند اینها، تشکیلاتشان به نظر من از همان اول هم عمیق به ذهن من نیامد. الان هم اگر کسی از من سوال کند میگویم تشکیلات [تولیدِ] علمی نیست، تشکیلات «توزیعی» است، چون تولید ندارند که! حتی چیزهایی که در حوزه هست، را نمیتوانند توزیع کنند! در مبارزه با بهاییت هم، یک کار توزیعی روی تولیدات «مذهبی، سیاسی، فرهنگی» داشتند؛ آن هم در یک بخش کوچکش!
[لذا به نظر من] اصلاً لقب تشکیلات دادن به این انجمن، درست نیست؛ مگر به یک حساب، که بخواهیم خط فرهنگ متحجر را مورد حمله قرار بدهیم. البته تحجر، یک خطر جدی است و انتخاب انجمن بصورت سمبلیک انتخاب بیجایی هم نیست! ولکن اینکه خودشان مالی باشند که آدم بخواهد برخورد بکند، نه خبری نیست!
آنها را با خود بهاییها هم مقایسه نمیکنم! اینها مسلِم هستند، طاهر هستند، شیعه هستند، احیاناً بعضی شان اهل تهجد، اهل خیرات فردی هستند. ولکن نه بهائیتش مالی هست مقابل اسلام، نه انجمن مقابلش! علتش این است که، بهائیت آن نفر اصلی میدان مبارزه با اسلام نیست! مگر بهاییت در نظام بین المللی چه حرفی برای گفتن دارد؟ در توصیف عدالت «سیاسی، فرهنگی، اقتصادی»، در «تولید، توزیع مصرف» چه حرفی برای گفتن دارد؟ چیزی ندارد که!
من به خود انجمنیها هم گفتم، گفتم شما در جنگ با یک پهلوان پنبه هستید که یک روزی دستگاه اجانب او را ایجاد کرده بود و بعد حتی نتوانسته نگهاش دارد!
اینکه بهائیت را بدون اینکه در خارج زنده باشد، مرتباً در ذهن خودتان زندهاش بکنید، او را زمین بزنید باعث نمیشود که بگوییم کشتی گیر قوی هستید! اگر مرد میدانش هستید، آن کسی که اعلام میکند که [بدون اسلام] میتوانم اداره بکنم عالم را، در سینه او بایستید! الان مساله نفوذ «اقتصادی سیاسی، فرهنگی» مستکبرین جهانی مساله عینی ماست.
پس بنابراین تشکیلات اینها در نظر ما، قطعاً به مراتب بسیار زیاد ضعیفتر از تشکیلات مجاهدین خلق بود. مجاهدین خلق به یک نسبت ضعیفی تعریف از عدالت «سیاسی، فرهنگی، اقتصادی» را درک میکردند. قدرت تولید و تکامل اجتماعی را و ـ به اصطلاح ـ دینامیزم و توان افزایی جامعه را به یک نسبت ضعیفی معنا میکردند لذا آنها خطر آنها در جذب جوانها مهمتر بود!
بله انجمن حجتیه، فقط به عنوان سمبل قشر متحجر و متنسک شناخته میشود.
… بعد انقلاب در موقعی که جناب آقای جنتی به انجمن حمله کرده بودند و اوج گرفته بود، آنها خودشان برای دفاع از انجمن به جامعه مدرسین رجوع کرده بودند تا جامعه مدرسین، در مقابل حملههای آقای جنتی، واسطه دفاع از انجمن بشود. جامعه مدرسین از من خواست که انجمن حجتیه را بررسی کنم و به اضافه ۴ نفر، مأمور شدیم برای نوشتن متن… من شهادتی را که دادم درباره شان، این بود که اینها در مرام و اعتقادشان یک ضعف است، آن ضعف آمده در اساس نامه شان؛ این اساس نامه آمده در دستگاه نظام اداری و برنامه شان نشسته. بعدش هم آن ضعف آمده در موضع گیریهای شان!